شعر ودل نوشته

شعر ودل نوشته
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 14210
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

1-

سلام، سلام بر توای امامم،ای مولایم، ای که دائم دعای خیر تو پشت سرمان است.

گفته اند نامه ای بنویسید برای مولایمان اما.... اما..... من چه بنویسم یعنی شایستگی این را دارم که چیزی بگویم یا چیزی بنویسم نمی دانم....نمی دانم در آغاز کلامم چه بگویم؟

واقعا چه بگویم برای کسی که تا به حال ندیدمش فقط سخنان کمتری درباره ای او شنیده ام.

آرزو دارم هر چه زودتر ظهور کنی خیلی دلم می خواهد بدانم تو چه شکلی(از لحاظ قیافه)هستی؟

گاهی وقت ها احساس می کنم تو برایم دعا می کنی صبح ها بعد از نماز صبح احساس می کنم تو در کنارمی.از نظر من تو یک انسانی هستی که صورتش نورانی با موهای سیاه و ریش های بلند و با لباس سفیدو قد بلند و جوان هستی.احساس می کنم گاهی مشکلاتم را قبل از اینکه من به فکر چاره باشم تو حل می کنی راستی می دانی اسمت خیلی زیباست مهدی..... یا مهدی ادرکنی.

یادم هست موقعی که روزه گرفته بود یه قرآن کامل برای سلامتی تو خوندم و تاثیرش را دیدم (قبولی در کنکور).

بعد از اینکه نماز را خواندم نمی دانم...نمی دانم چرا یک آرامشی در وجود خودم حس می کنم شاید به خاطر دعاهایی که برایم می خوانی یا شاید هم ....

روزهایی که دعای فرج یا دعاهایی که درباره تو و مربوط به توست را می خوانم نمی توانم جلوی گریه ی خودم را بگیرم یه چیزی یا نمی دانم یه کسی بهم می گوید که فقط گریه کنم.

خودم هم نمی دانم دلیل گریه ام چیست ولی نمی توانم جلویش را بگیرم.

احساس می کنم رفته رفته تعداد افرادی که به گناه آلوده می شوند زیادتر می شود در عوض کسانی که تو را دوست دارند با دیدن آنها،در قصدشان (برای رسیدن به تو)مقاوم تر می شوند یعنی با اراده تر می شوند.

تو خیلی خوب هستی هر چه قدر از خوبیت بگویم باز هم کم است احساس می کنم تو همه ی آن چیزهایی که بسیاری از افراد ندارند در اختیار داری. برای رسیدن به تو تلاش زیادی می کنم

بگذار...بگذار مرا برای خواندن نماز و تسبیح و قرآن مسخره کنند ولی به یاد تو که می افتم همه  اینها از یادم می رود (توهین های افراد)تمام سعی ام را می کنم تا تو از من خشنود باشی.

می دانم که می بینی می دانم که هستی می دانم که می شنوی می دانم که ظهور خواهی کرد می دانم که ... دوستت دارم ... .

من دوست دارم همه ی انسانهایی که نماز نمی خوانند به سوی خدا و به سوی تو دعوت کنم اما نمی دانم از کجا شروع کنم به من از آن اراده و قدرت خودت بده تا بتوانم حرف دلم را بگویم ...

بالاخره در آخر می گویم باز هم دعایم کن محتاجم به دعایت.

                          یا مهدی ادرکنی

 

2-

به نام خدا
سلام آقا جان. سلام به آن روزی که تمام اشک های انتظار جاده های امدنت را می شویند.
می خواستم که بنویسم سلام، دیدم هر کاری می کنم خودکارم نمی نویسد. می دونید چرا؟
چون اول ورقه ام به نام خدا ننوشته بودم .می بینی آقا خدا رو هم فراموش کردم چه برسه
به...؟
چی بگم چطور بگم همه حرفام رو...یه لحظه احساس کردم هر چی تو ذهنم بود که براتون
بنویسم پاک شدند . پس بذار بگم دلم برات تنگ شده. شایدم دروغه چون اگه دلمون تنگ
میشد اگه تشنه محبت خدا بودیم همون طور که تشنه آب میشیم الان امام ما تو غربت نبود
غریب نبود الان اومده بود همه چی درست شده بود.اگه از ته دل برا فرج اش دعا می کردیم.
ولی عاشقتم حتی اگه تو جهنم بسوزم.
می خواستم برات از جامعه بگم ،گلایه کنم ولی فکر کردم دیدم این جامعه را ما می سازیم،
ما خرابش می کنیم، اونوقت از کی بگم؟ هر روز جنایت یا قتل ، آبروریزی ، بی حجابی،
خودکشی، بی دینی و شیطان پرستی داره رواج پیدا می کنه پس باید خودمون رو اصلاح کنیم
که نیاز به گفتن از جامعه نباشه.
چه کسی می تونه این همه کارهای بد رو جمع کنه چه کسی می تونه عدالت رو برقرار کنه ؟
کی اون یه نفر رو می شناسه یا اصلا می خواد که بشناسه که خودشو آماده کنه در جبهه حق
به عنوان سرباز امام زمان به آقاش ، سرورش خدمت کنه؟ روزانه شاید ماهانه چند بار
دلمون واسه آقامون تنگ میشه؟ چند بار واسه اش دعا کنیم ؟
چند بار از ته دل صداش می کنیم؟ ما همه چی رو می دونیم می فهمیم کارمون اشتباهه ولی
اصلاح نمی کنیم .چرا؟!! واقعا چرا؟!!
احساس می کنم اعتقادمون کمتر از اونی که باید باشه هست. حتی کمتر از اونایی که علیه تو
خودشون رو آماده می کنن . فقط وقتی مشکل دارم میام به طرف تو، ولی با این همه بدی
دوباره قبولم می کنی . نمی دونم چرا فکر می کنم مشکل ام بزرگه، در حالی که خدایی دارم
آقایی دارم که خیلی بزرگتر از مشکل ام هست یعنی چقدر می تونه بزرگ باشه ؟ هر چقدر
هم بزرگ باشه از خدای من بزرگ نیست .آقای من از اکبر هم اکبر تر هست پس ببین خدام
چقدر بزرگه...پس تو که بزرگی ازت می خوام کمکم کنی که از تو و اهل بیت دور نشم.
می ترسم تو بیایی ولی من هنوز اماده نباشم. بیای و کاری نکرده باشم. می ترسم از آخر و
عاقبتمون از این دوره زمونه از اینکه نکنه یه ذره اعتقادی که دارم رو از دست بدم اگر تو به
من یعنی به ما شیعه ها نظر نکنی اگر دستم رو نگیری تو این تاریکی و ظلمت گم میشم و
بیراهه میرم .
آقا جون خیلی دلم می خواد بیام جمکران ، به خاطر عمه ات خانم فاطمه زهرا دعوتم کن. یا
حق
›› اسلام علیک یا حجة بن الحسن‹‹


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:, توسط منتظران
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :